تنها درخت باغ به پاییز مبتلاست
مجموعه غزل
کریم کریمیپور
بچه آهو رمیدنی
گندم برشتهای تر و تُرد و جویدنی
بو داده ذرتی، نمکین و مکیدنی
یک مشت داغ بین لبان ترم بریز
با نرمههای دست و سر انگشت دیدنی
این لاک سرخ و غوغای آفتاب
سبز نگاه توست بهاران رستنی
کالی هنوز، کم رس و ترش دو مزهای
این سیبترش میوه عشق است و چیدنی
با گوش دل صدای تو را، مزه کرده ام
هم صوت با صدای سه تاری، شنیدنی
حسرت برای این من بیمن چه میکشی؟
با آن سلام سرد و ، نگاهِ پریدنی!
من، مانده از توام، تو که چون خواب نیم روز
از قصه خوش تری، بچه آهو، رمیدنی!
یک لحظه با تو ماندن
یک لحظه با تو ماندن، دیگر قرار نیست
در وعدههای جمعهی تو، اعتبار نیست
از روزهای شنبه و یک شنبههای دی
هم، روزهای نامده ات، انتظار نیست
هر گاه تو نیستی، دلِ من، شور میزند
هم شور میزند، دل و دل را قرار نیست
در تاب آفتابِ پلاسیده در، غبار،
جز دردهای در بدری، سایه سار نیست!
بر سینه سنگ میزنم و داد میشوم
این جا، نشانی از غمِ یک غم گسار نیست
موهات را، به دستِ شانگیِ باد، دادهای
گیسوی تو، حکایتِ سریال یار نیست!
من در مصادف با تو سپر را زمین زدم
راهی برای رستن من، جز فرار نیست!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.