ماهی لبخند من!
۶۵,۰۰۰تومان
مریم یوسفی نصیری نژاد
چاپ اول/ 1400
لیلی
منو با چشم سیاهت، چرا جادو میکنی
چرا از اون همه دل، قلبمو جارو میکنی
با دو چشمت منو تا آخر دنیا میبری
قلبمو با یه نگاه، راحت و ارزون میخری
بشکن این وِردِ طلسمُ منو راحتم بذار
که دلم خسته شد از این همه درد انتظار
بمون از جون و دلت با گُلِ تنها، یا برو
اگه نیستی رفیق دردِ زمستونا، برو
چرا با عطرِ گُلم اینجوری بازی میکنی ؟
خودتو گول میزنی، قلبتو راضی میکنی؟
نمی بینی که چطوری تو رو هی جار میزنم
خودمو لحظه به لحظه، به غمت دار میزنم ؟
بیتو با خاطرههات، راهیِ میخونه میشم
نمی دونی که چطوری بیتو دیوونه میشم
بی تو این قایق دل، راهیِ طوفانه، ببین
یه روزم خودت بیا، تو امتحان من بشین!
خش خشِ برگِ دلم از دلِ خشکیده میگه
قصهی فاصله رو لرزون و ترسیده میگه!
واسه مجنون دلت، من خود لیلا میشدم
مثلِ غنچه به نگاهت، گُلِ شیدا میشدم
نمیبینی که چطوری تو رو هی جار میزنم؟
خودمو لحظه به لحظه، به غمت دار میزنم؟
لعنت!
لعنت به صبحی که منو با تو نداره
مثل یه شب، تو حلقهی طناب داره
می دونم اینو خوب، با این همه سردی
یک روز، بازم با دل و جون، بر میگردی
چیزی که از دوس داشتنت مونده یقینه
درد نبودت هم به یادت، دلنشینه
این ساعت شماطه دار و تیک تیکِ دِل
آهنگِ خوبی میزنه، با ریتمِ خوشکِل
دوری ولی مثل یه ماهی، عشق نزدیک
رنگ شبم هم نیست با نور تو تاریک!!
هرگز ندیدم مرغ عشقی بازبخونه
وقتی شبا توی قفس، تنها میمونه
اما تو با اینکه تک و بی سایه موندی
مثل یه خورشیدی بهم عشقُ چشوندی
دنیای من، درگیره با دوس داشتنت، سخت
یاری نکرده با دوتامون، یک کمی بخت
دوری ِ تو سخته ولی تا عشق، پیداست
باز تویِ قلبِ لیلیِ تو، جشن برپاست
با یاسِ پُر عطرت، همیشه هست رویا
دنیا، فقط با بودنِ تو هست زیبا
چشمه زلاله، آبِ این رویا تمیزه
از رودِ اشکای منه که توش میریزه!
لعنت به صبحی که منو با تو نداره
مثل یه شب، تو حلقهی طناب داره!
هم جنسِ مرواریده عشقت هم سفیده
شعر کلاسیکِ و هم شعرِ سپیده!
انتظار واهی
آغاز و پایانی نداره فصل سرما
بی تو، تمام فصلها یخ کرده سرده
از اون گُلِ سرخ قشنگ نو بهارم
چیزی نمونده، از غمت خشکیده، زرده
این خونهی پاییزیِ متروک قلبم
خالیه از عطرِ بهارِ با تو بودن
راستی بگو غارتگریهات واسه چی بود ؟
شاید فقط، یک شاخه گُل از دل ربودن
یک انتظارِ سختِ واهی شد، دقایق
با لحظههایی که تمامش بی تو مُرده
انگار دوری و هیولای نبودت
شادی و گرمای دقایقها رو خورده!
من بغض بارونم، صدایی در سکوتم
شعری که بی وزنه، نه شعر نو، سپیده
در لابه لای خاطراتِ مردنِ عشق
یک قلب بی درمون به آهنگش، تپیده!
سرگرمِ سوسوی سرابم تو بیابون
با تشنگی کهنه از رویای رفته
راستی، رفیق فابریکِ دردِ لحظه هامه
بغضِ دقایقهای هر هفت روزِ هفته
تو شهرِ پُر جمعیتِ حیرونِ چشمات
من توی یک جادهی سختِ پُر نشیبم
این خنده داره که تو بودی عاشق من
اونوقت من، یه رعیتِ دور و غریبم!
آغاز و پایانی نداره فصل سرمام
بی تو تمام فصلها یخ کرده سرده
از اون گلِ سرخِ قشنگ نو بهارم
چیزی نمونده، از غمت خشکیده، زرده
جهت پیگیری سفارش از طریق واتز اپ تماس بگیرید
شماره :۰۹۱۸۳۶۳۰۱۳۱
پست الکترونیکی: info[at]bidpublication.com
انتشارات بید از سال ۱۳۹۷ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خود را به عنوان ناشر عمومی آغاز کرده است و در حوزههایی چون ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، علوم طبیعی و هنر اقدام به نشر و چاپ کتاب نموده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.