رادیوی موجی، منتخب خاطرات طنز دفاع مقدس
۹۸,۰۰۰تومان
مولف: محمدرضا بهرامی
به کوشش:سید احمد رضویزاده
کمیته ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان شهرضا
چاپ 1400
کتاب رادیوی موجی مجموعه خاطرات طنز از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که توسط محمدرضا بهرامی و با نظارت کمیته ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان شهرضا گردآوری شده است و است به تازگی توسط نشر بید به چاپ رسیده است.
در مقدمه کتاب می خوانیم:
معاشرت با بچههای جنگ و جهاد که خود گنجینههای کم نظیر میدان ایثار هستند، باعث شناختن بیشتر و دقیقتر از جبهههای نبرد میشود. گاهی مطالب و خاطراتی که با نشستنهای صمیمانه مطرح میشود به مراتب نابتر و زیباتر از آنچه است که با تشریفات مرسوم برای مصاحبه طرح میشود. با این بچههای خاکی نمیشود تشریفاتی برخورد کرد، آنها نابتر از آن هستند که بتوان به فکر لعاب برایشان بود. آنها خود خود ایثار هستند. خود خود فداکاری و مجاهدت. خود خود خاکیان افلاکی. وجود زوایای گوناگون در جبههها هر نویسنده و محققی را بر آن میدارد که به تمام آنها ورود کند. تمام آنها را بررسی کند و خروجی اش را به جامعه و مخاطبین آثار حوزه جنگ و دفاع مقدس ارائه کند.
جنگ در کنار همه نا آرامی ها، خرابی ها، آوارگی ها، درماندگیها و خونریزیهایی که دارد و البته همه اینها باعث درس و عبرت انسان میشود اما گاهی میشود گوشه چشمی هم به لطایف آن کرد. همان هم برایمان درس است و پند.
خوشمزگیها و خاطرات طنز جبهه به ما میآموزد که در کوران حوادث و اتفاقات، می توان روزهایی ساخت که انرژی بخش باشند. امید آفرین باشند.
مجموعه پیش رو، گزیدهای از خاطرات طنزی است که سعی شده بدون تشریفات مرسوم مصاحبه کننده و مصاحبه شونده باشد. نشستهای صمیمی، ارتباط در فضای مجازی و غیره باعث شد تا مطالب بهتر و کاملتری جمع شود و از آن در این کتاب استفاده شود. صمیمیت بین نویسنده و رزمندگان نام برده شده در این کتاب بر جذابیت مطالب افزوده است. باشد تا باعث رضایت این عزیزان و مخاطبین قرار گیرد.
نمونه ای از متن کتاب:
لباسهای بلا تکلیف
در زمان اسارت و در اردوگاه بودم. هنگام عصر بود و نزدیک به وقت “داخل باش”. داخل باش موقعی بود که همه اسرا باید داخل محل اسکان میرفتند. من در حال شستن لباس هایم بودم که سوت آمار و داخل باش زده شد و بالاجبار لباسهای پر از کف را داخل تشت ریختم و به سرعت خودم را روی پشت بام آسایشگاه رساندم که انها را آویزان کنم چون اگر میماند دیگر بدستم نمیرسید. تشت لباس را روی بلوکی بر لبه پشت بام گذاشتم و نگاهی به پایین انداختم دیدم که نگهبان در حال زدن بچهها است که به داخل بروند. من عجله داشتم تا لباسها را سریع روی بند رخت آویزان کنم و بروم که به کابل سرباز عراقی برخورد نکنم. تکه آخر لباسم را که برداشتم، تشت سبک شد و با همه آب و کفی که درونش بود روی سر سرباز عراقی افتاد! و یک دوش آب چرک گرفت!
همه میخندیدند و من هم مثل برق و باد فرار کردم که گیر سرباز نیفتم و خوشبختانه کسی متوجه من نشد. لباسها تا یک ماه روی بند بود و سرباز هم حواسش به لباسها بود که هر کسی برداشت یعنی صاحب لباس است و مستحق کابل! تنها شانسی که داشتم این بود که لباسها نو بود و هنوز اسم و رسم و نشانی روی آن نبود. بعد از یک ماه که اسرای جدیدی آوردند، داخل آنها جاسوس هم بود و کسی حق تماس با آنها را نداشت. من هم از فرصت استفاده کردم و با جاسوس، طرح رفاقت ریختم و او که از همه جا بیخبر بود را برای جمع کردن لباسها فرستادم.
وقتی او به لباسها نزدیک شده بود، نگهبان بدون هیچ سوال و جوابی با کابل از خجالتش در آمده بود. تا مدتها جاسوس مرا تهدید میکرد و حتی همه فهمیدند که واژگون شدن تشت کار من بوده است اما چون نگهبان آرام گرفته بود دیگر کاری به کار من نداشت!
جهت پیگیری سفارش از طریق واتز اپ تماس بگیرید
شماره :۰۹۱۸۳۶۳۰۱۳۱
پست الکترونیکی: info[at]bidpublication.com
انتشارات بید از سال ۱۳۹۷ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خود را به عنوان ناشر عمومی آغاز کرده است و در حوزههایی چون ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، علوم طبیعی و هنر اقدام به نشر و چاپ کتاب نموده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.