بعد از سالها سکوت
۵۴,۰۰۰تومان
بدری السادات نصری
چاپ اول: 1399
بلبل از ساغرِ چشمانت غزل خوان می شود
جشن میلادِ تو با گلها چه خندان می شود
در نگاهم هر گُلی ؛ با یاد عشقت تا سحر
نامِ زیبای بهار(م) در دل و جان می شود
می شود نقش تو را در زندگی زیبا کشید
خانه ام با گُلِ رخسارت درخشان می شود
عشقِ زیبای تو را باور کنم چون معجزه
رنگِ گلهایِ بهاری با تو شادان می شود
هم نفس با نفسم ، میزد چه زیبا نبض دل
ماهِ دل گیرِ زمستانم بهاران می شود
شعر چشمان توای سر فصلِ خوب زندگی
در گُلستان به هوایت بوسه باران می شود
من همانم که بسوزم پایِ عشقت اینچنین
تا کنم جان به فدایت؛ عیدِ قربان می شود
****
ساغرِچشمان تو چون آشناست
بر دل عاشق بنشیند رواست
بانگ اذان در سحری دلنشین
پاسخ عشقیست که از کبریاست
گر برِسد ساز و نوای خوشی
نغمهی آن بلبلک خوش نواست
پیش نگاهت بنشینم شبی
زمزمهی شعر تو در هر نداست
آتش رخسار تو روشن کند
شعلهی خاموش که اینک مراست
مهر و محبت به دلم ریشه کرد
ذرهای از مهر تو هم پر بهاست
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.